• دوشنبه 3 دی 03


متن روضه خوانی حضرت زهرا(س)(آروم آروم دیگه آقا، فکر میکنم میخوای بیایی)

4686
6

آروم آروم دیگه آقا، فکر میکنم میخوای بیایی
به دلم اُفتاده ارباب، که همین روزا میایی
جمعه های بیشماری، اُومد و آقام نیومد
یابن الزهرا کی می آیی، عمر من دیگه سر اُومد
اونیکه غربت چشماش، وسعتش قد دو دنیاست
اونیکه دیدنش واسه من، خیلی سخته مثل رویاست
اونیکه وقت ظهورش ،همرهش شمشیر مولاست
اولین روضه ای که اون میخونه روضه ی
كوچه و سیلی و صورت نیلی  زهراست
رد دست یه قناری مونده رو دیوار خونه
هنوزم خونه رو پهلوش ،مونده رو مسمار خونه
با صورتت قناری، سیلی  ه کوچه چه کرده
میکشه دست روی خاکا ،دنبال جوجه اش میگرده
همه جا رسم که میگن ،حرف حق سند نمیخواد
آخه کافرای بی دین، گل چیدن لگد نمیخواد
آقا جان یا بقیه الله امشب روضه خوندن ما با بقیه ی شب ها فرق داره ،امشب آخه روضه از زبان قاتل مادر شما خوانده میشه، امشب این روضه با دل خیلی ها بازی میکنه ،امشب این روضه دهان خیلی از آدمها رو میبنده، اونایی که میگن جریان آتش زدن سیلی زدن و ...سندیت نداره ،امشب باید این روضه رو گوش بدن.
توی کتاب بحار الانوار ج8صفحه 221و کتابهی دیگر آمده  است :
پس از آنکه ولید و دیگر دشمنان اهل بیت به دستور خلیفه دوم رفتند و هیزم آوردند و در خانه ی امیر المومنین را آتش زدند خلیفه دوم در نامه ای برای معاویه نوشت :فاطمه به اون گفت ای دشمن خدا و ای دشمن رسول خدا و ای دشمن امیر المومنین و هماندم دستش را بیرون آورد از در ،که مرا از ورود به خانه باز دارد، من او را دور نموده و با شدت در را فشار دادم و با تازیانه بر دستهای او زدم، از شدت درد ناله و فریادش بلند شد و گریست و گریه و ناله اش آنچنان جانسوز بود که نزدیک بود، دلم نرم شود و از آنجا منصرف شوم و برگردم به یاد کینه های علی و حرص او در ریختن خون بزرگان مشرک اُفتادم و با پای خود لگد بر در زدم ولی او همچنان در را محکم نگه داشته بود که باز نشود، وقتی لگد بر در میزدم صدای ناله ی فاطمه بلند شد و فریادی زد که پنداشتم مدینه زیر و رو شد در آن حال فاطمه گفت: یا ابتاه یا رسول الله هکذا کان یفعل بحبیبتک و ابنتک آه یا فضة خذینی فقد والله قتل ما فی احشایی من حمل .در این حال دریافتم فاطمه در اثر درد شدید به دیوار پشت در تکیه داده است در خانه را به شدت فشار دادم در باز شد، وقتی که  وارد خانه شدم فاطمه با همان حال روبروی من ایستاد، ولی شدت خشم مرا به گونه ای کرده بود که گویی پرده ای در برابر چشمم افتاده است، آنگاه آنچنان از روی مقنعه سیلی به صورت فاطمه زدم که گوشواره از گوشش به در آمد و بر زمین پخش شد در این حال علی از خانه بیرون آمد".
 آری خدا میداند اگر در مدینه و در محله  بنی هاشم و در خانه امیر المومنین چهره نازنین حضرت زهرا از حرارت آتش نمیسوخت دست و پای دختران رسول الله در کربلا نمیسوخت اگر مسمار در سینه فاطمه نمیرفت،اگر آنروز در خانه امیرالمومنین را نسوزانده بودند، اگر آنروز گوشواره از گوش زهرا جدا نمیشد، دیگر در کربلا از گوش دختران آل رسول الله جدا نمیشد، دیگر خیمه ها آتش نمیگرفت موی سر ودامن دختران آتش نمیگرفت و در یک کلام اگر آنروز دستان علی را نبسته بودند در کربلا غل و زنجیر به دست وپا و گردن اسیران نمیکردندو اگر در مدینه مادرشان فاطمه مظلو مانه سیلی نخورده بود صورتهای زیادی از سیلی ستم نیلی و کبود نمیشد
پشت در انباری از هیزم شده است      خانه در انبوهی آن گمشده است
چیست این شمشیرهای فتنه جو            که به سوی خانه ای آورده رو
کیست طبل جنگ دیگر میزند                        جبرییل این خانه را در میزند
شعله ها نمرود را تسلیم بود                          آتشی بر جان ابراهیم بود
چوبها از شعله دیگر سوخته                        جای انگشت پیغمبر سوخته
تا در خانه به آتش باز شد                           سوختن با ساختن آغاز شد
دیگر آتش ذره ای غیرت نداشت                    شعله را بر دامن زهرا گذاشت
شد روان آتش سوی پیراهنش                      بعد از آن شد نوبت زخم تنش
ناله ی زهرا بلند افتاده بود                        عرش رحمان درد مند افتاده بود
شعله ها تا آسمان پر میگرفت                      دشمن اما کار از سر میگرفت
لحظه لحظه تنگتر می شد قفس                 بسته شد بر فاطمه راه نفس
خصم چون در را برآن دیوار دوخت                فاطمه با ناله آتش بر فروخت
آه زهرا آسمان را تیره کرد                       چشمهای آسمان را تیره کرد
وای اگر پرسند مردان یهود                       علت این آسمان پر زدود

  • شنبه
  • 24
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 7:5
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران