سلام بر مدینه و روضه ی روح پرورش سلام بر مدینه ومسجد و قبر و منبرش
سلام برمدینه و فاطمه مطهرش سلام بر مدینه و بقیع حُزن آورش
پیغمبر یک روز وارد خانه شد . دید خدیجه دارد با کسی سخن می گوید فرمود : خدیجه جان با کی حرف می زدی ؟ کسی که تو خانه نیست عرضه داشت یا رسول الله ، اَلجَنینُ الّذی فی بَطن تِحَدِّ ثُنی . یؤنُسنی . یا رسول الله بچه ای که در رحم دارم با من حرف می زند ،مونس من شده ، همدم من است ، می گوید :
غم مخور مادر که غمخوارت منم این جهان و آن جهان یارت منم
فرمود : خدیجه ، جبرئیل به من خبر داده او دختر است خدا نسل مرا از وی قرار می دهد1 امّا یک روز هم پیغمبر وارد خانه فاطمه شد دید زهرا تو حجره ی خلوت با یکی کسی حرف می زند بابا بگو با که داری حرف می زنی ؟
عرضه داشت بابا ، بچه میان رحم انیس من ِ،اما گاهی حرفهایی می زند دلم را آتش می زند ، بابا یک روز صدا می زند انا الغریب ، یک روز صدا می زند انا المظلوم ، یک روز صدا می زند انا العطشان ، فرمود فاطمه جان بچه ات پسر است اسمش حسین است واقعه کربلا پیش می آید حسین تو را بین دو نهر آب ، با لب تشنه می کشند .
1.مجموعه مقالات الزهرا ، مقاله علامه سید عبدالرزاق مقرم ،ص 233 – 234 محلاتی ، زندگانی حضرت فاطمه علیها السّلام ص 10 .
- شنبه
- 24
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 12:12
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه