قبله می داند که باشد قبلۀ من روی تو
گرچه بی قدرم شب قدرم بُود گیسوی تو
هست محراب دعای من خم ابروی تو
کی شود یک بوسه گیرم من ز خاک کوی تو
ای مسیحائی نفس عمریست بیمار توام
ای امیر هر دو عالم من گرفتار توام
ای تمام هستی ام تا کی ز من هستی جدا
تا به کی باید بگردم من، کجا هستی کجا
من تو را عبدم تو هستی عبد سر تا پا خدا
کی شوم من زائرت ای زائر کرببلا
تو کریمی سائل بی توشه می خواند تو را
در کدامین گوشه ای شش گوشه می خواند تو را
موج دریا و سفینه زد صدا مهدی بیا
کوچۀ تنگ مدینه زد صدا مهدی بیا
مادری بشکسته سینه زد صدا مهدی بیا
لاله، ای لالۀ صحرا صدایت می زند
یوسف زهرائی و زهرا صدایت می زند
شاعر:سید محسن حسینی
- دوشنبه
- 26
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 13:57
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه