شبي برگرد و با بغض غريب غربتم سركن
عطش مي پرورم در ديده جاي اشك، باور كن
به رسم ماه بنشين روبه رويم آسمان انگيز
دلم را در شب لبخند و زيبايي مسخّر كن
زلال از اوج زيبايي سفر كن سمت چشمانم
تمام كوچه را باراني اشك و كبوتر كن
بهاران ست امّا ذوق فروردين نمي جوشد
درختان دل انگيز غزل را سايه گستر كن
بخوان در نينواي غربتم شور شكوفايي
شكفتن هاي دشت عشق را چندين برابر كن
زبان واژه هايم در سكوتي كهنه مي پوسد
غزل بانو، شكوه شوق و شعرم را ميسّر كن
شبي رفتي و در باغ دلم پاييز پاشيدي
شبي برگرد و دل را باغي از گل هاي باور كن
شاعر:خلیل عمرانی
- سه شنبه
- 27
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 5:17
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه