نصف شب این کیست روی شانه های بوتراب
می رود تا آسمان با های های بوتراب
این چه بغض سرگرانی هست در بیم و سکوت
می فشارد وسعت سنگین نای بوتراب
کیستند اینان چنین سر در گریبان می برند
نعش جان خویشتن را پا به پای بوتراب
این چه شهر مرگ آبادی است در این وقت شب
تنگ کرده لحظه ها را هم برای بوتراب
می رود پنهان کدامین خاک را منزل کند
با دو پهلوی شکسته آشنای بوتراب
آه آهسته ـ حسن گوید به زینب ـ گریه کن
تا نبیند هیچ کس کرببلای بوتراب
شاعر: حسن بلبلي
- سه شنبه
- 27
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 6:57
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه