خوردیم زمین و آسمان گم کردیم
در عالم خاک ، بوی جان گم کردیم
قبر تو نه ، می خورم به قرآن سوگند
ما " قدر " تو را در این جهان گم کردیم
درد تو فدک نه ، درد تو ما هستیم
مایی که برای غم مهیا هستیم
هر روز نمک به زخم تو می پاشیم
ما شیعه ی حضرت تو آیا هستیم ؟!
افسرده دلیم و نی لبک می خواهیم
در سینه ، دلی َترَک َترَک می خواهیم
از فاطمه ما نه فصلی از بیداری
از فاطمه ، فصلی از فدک می خواهیم
من عاشق روضه ام ، ولی زهرایی
با لهجه ی عشق ، با دلی شیدایی
یک روضه که رستخیز " حَوّل حال " است
یک روضه ی سبز و سرخ ، عاشورایی
دیوار و در و فدک ... ، غمی لم داده
پهلوی شکسته ، یک زن افتاده
شد بزم عزا ، شبیه " بیت الاحزان "
از بابت روضه ، صحنه شد آماده
شد فاطمیه ، دوباره فصل سیلی
شد صورت روضه زرد و زار و نیلی
با لهجه ی گریه ، روضه خوان می خواند
در گوش زمانه ، روضه ای تحمیلی
هر روز حکایت فدک ... ! می دانم
در روضه به زخم تان نمک ... ! می دانم
این روضه ز آیه های نورت خالی ست
ای خوب ! بدون هیچ شک ، می دانم
شد فاطمیه ... دوباره تنها ، زهرا
دیوار و در و فدک ... ، خدایا ! زهرا ؟
پهلوی شکسته ، روی نیلی ، سیلی
در روضه کسی نگفت اما ، زهرا ... ؟!
شاعر : رضا اسماعیلی
- سه شنبه
- 27
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 15:23
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه