من علی شب زنده دار غربت کوی تو ام
عابد قد قامت محراب ابروی توام
تا تو رفتی چلچراغ خانه ام خاموش شد
پرده یک سوزنکه من مشتاق سوسوی تو ام
ذوالفقارم از غلاف خود نمی آید برون
چون به فکر آن غلاف و نقش بازوی تو ام
ای نشان قهرمانی تو قبر بی نشان
من نشان سینه مجروح و پهلوی توام
بر طناب خصم دستان مرا حاجت نبود
چون که از روز ازل دلبسته ی موی توام
آه مظلومی من از چرخ گردون هم گذشت
ای همه هستی من من زنده از بوی توام
ماجرای کوچه را از همسرت پنهان مکن
چون سرا پا چشم بهر دیدن روی توام
آنچه نیرو داشتم با رفتنت از دست رفت
ای همه نیروی من محتاج نیروی توام
- سه شنبه
- 27
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 16:35
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه