رفتی میان غصه مراجاگذاشتی
مارادر اوج غم تک تنهاگذاشتی
برداشتی توبار خودت رازبسترو
آن رابروی شانه بابا گذاشتی
یادم نمی رودبخدا لحظه ای که تو
بایاعلی به آتش درپاگذاشتی
مادر لباس محسن خود رانبرده ای
آن رابه زیربالش خود جاگذاشتی
این یادگاری ات جگرم راکباب کرد
دربین شانه موی خودت راگذاشتی
گفتم که چار ساله کجا مادری کجا
این کار رابرای اماگذاشتی
آن بوسه ای که سهم گلوی حسین بود
آخربرای زینب کبری گذاشتی
- چهارشنبه
- 28
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 4:33
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه