یتیم
نشسته در کنارِ من، گل زیبای شیدایی
به طفلی با نواهای یتیمی گرمِ غوغایی
ز زهری خوردهام سیلی، که رخسارم شده نیلی
ببین چون مادرم زهرا، شده رویم تماشایی
به سنّ کودکی گشتی تو شاهد ظلمِ دشمن را
غریبیِ تو در یادم، که بعد از من تو تنهایی
روی از دیدهی مردم، به غیبت میکنی منزل
تو رمزِ چارده نوری، تو مهدی مرحمِ مایی
همین مردم که زهرِ کین به کامِ خستهام کردند
زمانی ذکرشان گردد، چرا مهدی نمیآیی
به فصلِ انتظارِ تو اسیرِ خاک میگردند
خیالِ عاشقان تو، شود معراجِ رویایی
قیامت میکند هرجا، قیامت ای عزادارم
ز عشق و شور میسازی جهانی غرقِ زیبایی
مسیرِ ذوالفقار تو مدینه، کربلا تا شام
تویی که وارث خونِ حسین و حقِ زهرایی
- شنبه
- 16
- بهمن
- 1389
- ساعت
- 13:17
- نوشته شده توسط
- مهدی نعمت نژاد
ارسال دیدگاه