رزق دو عالَم ازنفست می رسد ولی کشته مرا نفس نفست همدم علی
بانوی خانه لرزش زانوی من مشو کمتر بِلرز سنگر مستحکم علی
گردانده رومدینه ای از بی کس غدیر دیگر تورونگیرونرومَحرم علی
این خاکهای چادرتو حرف می زنند ازکوچه وکبودیُّ ویاس خَمِ علی
باغ فدک بهانه شده تا تو تا شوی ای بغض این گلوی پرازماتم علی
سیلی به روی توزده وپشت پازدند اهل سقیفه برحرم وپرچم علی
حامیِّ حیدریُّ ودر آتش پرت شده سدِّ بلا و سوختنم شبنم علی
تنها دوای دردتو نجوای العجل چاه وصدای آه وشفا مرهم علی
- چهارشنبه
- 28
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 12:36
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه