• دوشنبه 3 دی 03


شعر شهادت حضرت زهرا(س)( تا عقیق ست و تا یمن باقی‏ست)

3594

 

 

تا عقیق ست و تا یمن باقی‏ست
 رگه‏هایی ز خون من، باقی‏ست!
خون من، این زلال جاری سرخ
 در دل لعل، موج زن باقی ست
شهر من تا مدینۀ عشق ست
 هم اویس ست و هم قرن باقی ست
ماند زینب، اگر چه زهرا رفت
 بچه شیری ز شیر زن باقی ست
گرچه آهسته چون نسیم گذشت
 جای پایش در این چمن، باقی ست
تا که نمرود هست، آزر هست
 تا تبر هست، بت شکن باقی ست
تا سر کفر و شرک می‏جنبد
 ذوالفقار ست و بوالحسن باقی ست
 در دل شعله، سوخت پروانه
 گریۀ شمع انجمن باقی‏ست
سوخت شمع و، به جاست فانوسش
 از علی، نقش پیرهن باقی ست
بر رخ آن فرشتۀ معصوم
 اثر دست اهرمن باقی ست
قصه را، تازیانه می‏داند!
 در و دیوار خانه، می‏داند
 رگه‏هایی ز خون من، باقی‏ست!
خون من، این زلال جاری سرخ
 در دل لعل، موج زن باقی ست
شهر من تا مدینۀ عشق ست
 هم اویس ست و هم قرن باقی ست
ماند زینب، اگر چه زهرا رفت
 بچه شیری ز شیر زن باقی ست
گرچه آهسته چون نسیم گذشت
 جای پایش در این چمن، باقی ست
تا که نمرود هست، آزر هست
 تا تبر هست، بت شکن باقی ست
تا سر کفر و شرک می‏جنبد
 ذوالفقار ست و بوالحسن باقی ست
 در دل شعله، سوخت پروانه
 گریۀ شمع انجمن باقی‏ست
سوخت شمع و، به جاست فانوسش
 از علی، نقش پیرهن باقی ست
بر رخ آن فرشتۀ معصوم
 اثر دست اهرمن باقی ست
قصه را، تازیانه می‏داند!
 در و دیوار خانه، می‏داند
شاعر:محمد علی مجاهدی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:9
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران