عباس من ! بشور و بشوران فرات را
آتش بزن به دست خودت ممکنات را
در کربلا به یاد علی خیبر آفرین
با رمز مرتضی بتکان کائنات را
تیغ آن چنان به دست و عَلَم آن چنان به دوش
در قاضریّه زمزمه کن عادیات را
عبّاس من ! مباد امان نامه آورند
با خشم حیدری بدر آن مُهملات را
روز دهم دریغ مدار از برادرت
آن ضربه های خیبریِ دست هات را
در سوگ چشم و مشکِ تو و دست تو خدا
پُر می کند ز اشکِ ملائک دوات را
در وصف جان نثاری و شرح برادریت
از عرش آورند برایت لغات را
از عرش آورند طبق های سبز و سرخ
آنک مخدّرات، جمیع صفات را
خوانند ابوالفضائل و باب الحوائج ات
خواهند عاشقان ز جناب ات برات را
زهرا ! ببخش چون پسر دیگری نبود
تا بیشتر دهم به مقامت زکات را
شاعر:علی کفشگر نور
- چهارشنبه
- 4
- اردیبهشت
- 1392
- ساعت
- 12:37
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه