• جمعه 2 آذر 03


شعر حضرت ام البنین(س)(اگرچه فاطمه هستی و سروی اما)

2605


اگرچه فاطمه هستی و سروی اما
اگرچه شافع فردای محشری اما
اگـرچه همـسر ثانی حیـدری اما
میان طایفه ات از همه سری اما
اگرچه شیرزنی از "بنی کلابی" تو
اگرچه مونس و یار ابوترابی تو
اگرچه دین خدا را تو یاوری اما
اگرچه از همگان باحیاتری اما
اگرچه صاحب ایمان وباوری اما
اگرچه مادر چندین دلاوری اما
اگرچه مظهر عشق و وفا و احساسی
اگرچه در نسب خود تو أم العباسی
اگرچه عاشق و در تاب و در تبی اما
اگرچه از غم غربت لبالبی اما
اگرچه محضر مولا مودبی اما
ز کودکی تو نگه دار زینبی اما
اگرچه حامی سردار بت شکن بودی
اگرچه مایه ی آرامش حسن بودی
 اگرچه دل نسپردی به عالمین اما
اگرچه در نفست هست شوروشین اما
نوشته ای به دلت "یا" و "لام" و "عین" اما
رسانده ای همه جا آب بر حسین اما
اگرچه سعی نمودی چو مادرش گردی
اگرچه در غم و غصه نوازشش کردی
اگرچه زائر چشمان مرتضی بودی
اگرچه حامی قرآن مرتضی بودی
اگرچه شاهد طوفان مرتضی بودی
اگرچه همدم طفلان مرتضی بودی
اگرچه بوسه زدی روی زینبش اما
اگرچه شانه زدی موی زینبش اما
 شما کجا و کجا دختر رسول الله؟؟
شما کجا و کجا مادر رسول الله ؟؟
شما کجا و کجا کوثر رسول الله ؟؟
شما کجا و کجا دلبر رسول الله؟؟
شما کجا و عزیز دل خدیجه کجا ؟؟
شما کجا و همه حاصل خدیجه کجا ؟؟
شما کجا و کسی که اساس "لولاک" است
شما کجا و کسی که من الازل پاک است
کسی که مادر آب است و بسترش خاک است
همانکه ذکر قنوتش همیشه کولاک است
شما کجا و علمدار بی قرینه کجا
شما کجا و زمین خورده ی مدینه کجا
شما کجا و کسی که دلیل خلقت بود
شما کجا و کسی که همای رحمت بود
شما کجا و کسی که شفیع امت بود
همان کسی که شهید ره ولایت بود
شما کجا و قدم های آیت عظمی
شما کجا و نفس های عصمت کبری
شما کجا و هجوم قبیله ی اشرار
شما کجا و لگد خوردن از در و دیوار
شما کجا و نگاه حرامی کفار
شما کجا و سرانجام ضربه ی مسمار
شما کجا و به کوچه اشارت سیلی
شما کجا و مقیره و ضربت سیلی
چه خوب زیر فشار دری پرت نشکست
چه خوب دست تو در پیش شوهرت نشکست
چه خوب بر اثر ضربه ای سرت نشکست
زمین نخوردی و آن لحظه دخترت نشکست
چه خوب چادرتان زیر پات گیر نکرد
عدو برای جسارت کسی اجیر نکرد
ندیده ای تو دری شعله ور... ولی زهرا
نبوده ای وسط 40 نفر...ولی زهرا
نخورده ای لگد از پشت سر... ولی زهرا
نخورده سینه ی تو میخ در... ولی زهرا
میان کوچه به یک ضربه گردنش افتاد
فقط نه گردن او بلکه محسنش
شاعر: عليرضا خاكساري
 

  • چهارشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 13:8
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران