• پنج شنبه 1 آذر 03


شعر حضرت ام البنین(س)(آمدي و بهشت را با خود)

2731


 آمدي و بهشت را با خود
به دل اين کوير آوردي
 کوثرانه قدم زدي در شهر
 خيرهاي کثير آوردي
 آمدي و مشام هر کوچه
 پر شده از شميم احساست
 يادگاري مادرت زهراست
 عطر نام تو، نفحه‌ي ياست
 به لب مردمان غمديده
 با حضورت تبسم آوردي
 آمدي با فرشتگان از راه
 آسمان را سوی قم آوردي
 با تو بوي بهشت پيچيده
 دم به دم در فضاي بيت النور
 آسمان آمده به پابوسي
 آمده تا حرای بيت النور
 حرف رفتن که مي‌زني ناگاه
 دل قم کوچه کوچه مي‌گيرد
 يا کريمي که دل به تو بسته
 از فراق تو آه مي‌ميرد
 خاطر آسماني ات انگار
 گاه گاهي غبار غم دارد
 بغض هاي شکسته‌ي ناگاه
 چشم هايي که دم به دم دارد
 شعله‌ي آه و ... قلب بي تابت
 در تب اشتياق مي‌سوزد
 باز هم قصه‌ي جدايي ها
 جگرت از فراق مي‌سوزد
 چشم هايت دو چشمه کوثر شد
 ياد داري وداع آخر را
 دل خواهر چگونه تاب آورد
 حسرت ديدن برادر را
 زينب حضرت رضايي و
 چشمهايي پر از شفق داري
 ديدن غربت «ولي» سخت است
 بانوي بي قرار حق داري
 آمدي از مدينه تا ايران
 برساني چنين پيامت را
 که تحمل نمي تواني کرد
 لحظه اي غربت امامت را
 سيره‌ي ناب فاطمي اين است
 راه را بر همه نشان دادي
 تو شهيد ولايتي بانو
 در هواي امام جان دادي
 سيره‌ي ناب فاطمي اين است
 مادرت پا به پاي مولايش
 محسنش جاي خود، خود مادر
 پشت در شد فداي مولايش
 بين کوچه کبود شد بازو
 ولي اسباب رو سپيدي شد
 آه دست شکسته‌ي مادر
 باني نهضت رشيدي شد
 سيره‌ي ناب فاطمي يعني
 در شريعه رشادت عباس
 تشنه لب از فرات برگشتن
 دست و مشک و ... قیامت عباس
 دست هايش قلم شدند آن روز
 تا حديث حماسه بنويسد
 همه‌ي شعر را اگر شاعر
 در دو مصرع خلاصه بنويسد:
 هر کسي شد فداي مولايش
 نام او در جهان علم گردد
 مرقدش در تمامي عالم
 قبله و کعبه و حرم گردد
شاعر:یوسف رحیمی

  • چهارشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 13:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران