فاطمه! ای ماه محمد نشان
خاکنشین حرمت عرشیان
ای نگهت مایه سرمتیام
هستی تو فلسفه هستیام
خنده بزن ای گل احساس من
سوسن من یاسمن و یاس من
خنده بزن تا که بخندد خدا
لب بگشا تا همه گردد فدا
ای تو جگر گوشۀ ختم رسل
بلبل من، سنبل من، برگ گل
خنده بزن، گل متبسم شود
موسی دل تا متکلم شود
ای صنم پردهنشین خدا
عشق علی، ماه گزین خدا
چشم بگردان که بگردد فدک
ای به فدایت همه انس و ملک
در نمک خوان خدا فاطمه
جان جهان، جان خدا فاطمه
مادر گلهای بهشتی تویی
غرق شدم، صاحب کشتی تویی
فلسفه عشق تو را از برم
این دل خونین و دو چشم ترم
صورت آفاق اگر نیلی است
من به گمانم رد آن سیلی است
امیر علی مصدق
- شنبه
- 7
- اردیبهشت
- 1392
- ساعت
- 13:37
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه