از سوز سینه ام جگر سنگ خاره سوخت
	هم سنگ خاره سوخت و هم راه چاره سوخت
	از بس ستاره ریختم از آسمان چشم
	بر اشک غربتم دل ماه و ستاره سوخت
	آتش زسوز سینه ام آتش گرفته است
	داغ حرارت جگر پاره پاره سوخت
	یاری که سوخت پشت در خانه مثل شمع
	این غم کجا برم که ز آهم دوباره سوخت
	می کرد با اشاره به من فاطمه سلام
	از ضعف شد چنان که توان اشاره سوخت
	سید محسن حسینی
- شنبه
- 7
- اردیبهشت
- 1392
- ساعت
- 15:37
- نوشته شده توسط
- یحیی

 
                 
                 
  
   
  
  
  
  
  
  
                                 
                                 
                                 
                                 
                                 
                                
 
     
     
     
     
                
                
ارسال دیدگاه