مرو مرو که مرا طاقت جدایی نیست
در این مدینه مرا جز تو آشنایی نیست
به غیر ناله ی «امن یجیبِ»طفلانت
میان خانه ی آتش زده صدایی نیست
غریب خسته! به دست شکسته ات سوگند
گره فتاده به کارم گره گشایی نیست
هراس دارم از آنکه ز پا فتد زینب
گر او ز پای بیفتد،تو را عصایی نیست
به جای هر مژه شمعی راگر برافروزم
ز دوری تو در این چشم،روشنایی نیست
شاعر:سید محسن حسینی
- شنبه
- 7
- اردیبهشت
- 1392
- ساعت
- 15:58
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه