مي شناسيد مرا اي که مرا مي خوانيد
مي شناسيد و يا نام مرا مي دانيد
مي شناسيد که هستم که به من مهمانيد
مي شناسيد چه هستم که شما حيرانيد
نشناسيد که گردون همه نشناخت مرا
که خدا از گل و آب دگري ساخت مرا
*****
اي شما که دل و دين باخته نام منيد
اي غزالان که همه شيفته دام منيد
مست مستيد ولي تشنه يک جام منيد
مست ميلاد من و سرخوش ايام منيد
جز خدايي که بپا داشته بنياد مرا
هيچ کس ياد ندارد شب ميلاد مرا
*****
گر نبودم بخدا شير خدا نيز نبود
نه علي بلکه حبيب دو سرا نيز نبود
گر نبودم حرم عشق شما نيز نبود
گر نبودم بخدا کرببلا نيز نبود
تشنه اي نيست که مايل نبود دريا را
نيست قلبي که نخواند پي هم زهرا را
*****
فاطمه نام من و کينه من پروانه
طالب شمعم و پرواز کنم از لانه
جانب هر دل آتشزده ديوانه
آشنايم به شما و ز همه بيگانه
خانه ام قلب شما سوختگان دردم
بخدا خانه به خانه همه جا مي گردم
*****
از ازل سوخته ام در شرر عشق پدر
سوخت از زمزمه نيمه شبم مرغ سحر
شمع افروخته دارم به دل و ديده تر
دلبري سوخته دارم جگري سوخته تر
کس نداند که ز هجر تو چه داغي ندارم
باز در سينه خود سوخته باغي دارم
*****
خواب بودند همه ننگ بر آن بيداري
واي زين مردم و زين رسم امانتداري
باري ار گوش به گفتار دلم بسپاري
آري اي دوست بهشت تو و آتش آري
يورش دوزخيان سخت تماشايي بود
شعله ها را به زبان قصه تنهايي بود
*****
- دوشنبه
- 9
- اردیبهشت
- 1392
- ساعت
- 12:19
- نوشته شده توسط
- یحیی
علی
خدا خیرتان دهد. عالی بود چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392ساعت : 05:57