نخوابد تا سحر این دیده ی اختر شمار امشب نگیرد این دل غمگین من یک جا قرار امشب
زهر جا بگذرم آوای جانسوزش بگوش آید به هر کس بنگرم می بینم او را اشکبار امشب
عزای کیست یا رب مصطفی صاحب عزا باشد به جنت فاطمه می گرید از غم زار زار امشب
شدذه مسموم ز زهر معتز بی دین بی ایمان دهم حجت ولی حضرت پروردگار امشب
شرر افتاد از زهر جفا بر خرمن عمرش که می سوزد دل و جانش ز سوز آن شرار امشب
یتیم بی پدر گردد امام عسکری لیکن بسوزد از فراق هجر باب تاجدار امشب
چه زهری بود که آتش زد به جان آن سرور ربود از دست او صبر و قرار و اختیار امشب
خدایا شمع ارشاد و هدایت شد خموش آخر بسوزد عسکری در ماتمش پروانه وار امشب
« رضائی » آل پیغمبر سراسر اشک ریزانند
ز مرگ هادی دین حجت پروردگار امشب
شاعر:رضایی
- دوشنبه
- 16
- اردیبهشت
- 1392
- ساعت
- 12:55
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه