آغاز شد نمازم بعد از سلام حیدر
تفسیر شد خدایم با هر کلام حیدر
از خشم شب رهیدم تا پاسدار شبگیر
پرسید اسم اعظم گفتم به نام حیدر
ساقی شراب دادی یا آب زندگانی!
هستم به بوی زهرا , مستم به جام حیدر
بی بال , پر کشیدم از مشهد رضایش
قلبم کبوتری شد در صحن و بام حیدر
سرمایهء دلش بود , روی سیاه "فریاد"
آنقدر عاشقی کرد تا شد غلام حیدر
- دوشنبه
- 16
- اردیبهشت
- 1392
- ساعت
- 13:46
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه