من کیستم؟ دهُم ولي اللهِ اکبرم
چارم علي سلالهي پاک پیمبرم
قـرآن روی دسـت جــوادالائمــهام
ابنالرضــای دوم زهــرای اطهـرم
دور ازمدینه مانده ودر اوج درد و غم
تنهایـم و غریبـم و بییـار و یـاورم
زندان نبودبس که درآن حبس غمفـزا
کردنـد حفـر، قبـر مــرا در بـرابرم
آتش برآیـد از دهنش در دل جحیم
آن بیحیا که کرد جسارت به مادرم
زوار قبـر جــد مـرا کشت بـیگناه
از آن حـرامزاده همیـن بـود بـاورم
وقتی مرا به جانب بزم شـراب بـرد
آمـد سـر بریـدۀ جـدم بـه خـاطرم
ظلمی که دیدم ازمتوکل به عمرخویش
من دانـم و خـدا که چه آورد بر سرم
هر روز و شب رسید به قلبم شرارهای
هرصبح وشام، لشکرغم ریخت برسرم
«میثم!» ز سـوز سینۀ ما گفتهای بگو!
من از کـرم شفیـع تو فردای محشرم
********
شاعر: استاد غلامرضا سازگار
- سه شنبه
- 17
- اردیبهشت
- 1392
- ساعت
- 14:59
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
ارسال دیدگاه