جز در فضای سجده و سر پر نداشتی
یكبار هم به بالش پر سر نداشتی
رنگی نمی گرفت به خود باغ ها اگر
اینقدر جلوه های معطر نداشتی
آری! تو در مقام فنا نیز از خودت
جز انتظار فتح مكرر نداشتی
مشتاق یاری اند تو را آسمانیان
باور نمی كنیم كه یاور نداشتی
با من بگو كدام فرشته طلوع كرد
كز باده اش هر آینه ساغر نداشتی
با من بگو كدام پیامبر كتاب داشت
یا خواند حكمتی و تو از بر نداشتی
طوری گرفت هرم تو دست عقیل را
انگار غیر عدل برادر نداشتی
آن شب كنار سفرۀ افطارِ دخترت
جز شوق لحظههای مقدر نداشتی
ای زخمی تبار نمك ناشناس ها
غیر از نمك ز سفره چرا بر نداشتی
ای دل خجل مباش كه ابیات درخوری
در مدح آن حقیقت برتر نداشتی
تو پی به راز سورۀ كوثر نبرده ای
تو غیر چند واژۀ ابتر نداشتی
- سه شنبه
- 17
- اردیبهشت
- 1392
- ساعت
- 16:4
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه