شاهنشه اریكه ي قدرت ابا الحسن
اسطوره ي صلابت و غيرت اباالحسن
ياوالي الولي، يدحق، بنده ي خلف
يا مظهر العجايب عالم، شه نجف
يعسوب دين ملك زمين تا الي الابد
يا قاهرالعدو، يل خيبر شكن مدد
تو خانه زاد حضرت سبحاني اي علي
پرچم به دست قله ي عرفاني اي علي
حبل المتين وحصن ِحصيني بدون شك
راه نجات اهل يقيني بدون شك
وَسابقون واقعه يعني ابوتراب
درياي فيض واسعه يعني ابو تراب
فرمانرواي عالم امكان اباالحسن
اي پادشاه دولت شاهان اباالحسن
اي شرزه شير، اي اسدالله غزوه ها
استاد درس رزم علمدار كربلا
دستان تو ستون سماوات و كائنات
سكان چرخ دادن و چرخاندن كرات
همزاد گردبادي و از نسل آتشي
وقتي به روي دشمن دين تيغ مي كشي
آري تو ذوالفقار خداوندي اي علي
تمثال اقتدار خداوندي اي علي
پا روي شانه هاي پيمبر گذاشتي
حتي ز عرش، پاي فراتر گذاشتي
مرآت جلوه هاي كريمانه ي خدا
اي ساقي قمررخ ميخانه ي خدا
از باغ هاي خلد خداوند با يقين
تنها به عشق شيعه شدن آمدم زمين
آن تيغ تان واين سرما يا ابوتراب
مولا بزن فداي شما، يا ابوتراب
اينجا به جرم حب شما سنگ خورده ام
دنيا نهاده خيش ملامت به گرده ام
مرغ جنون دل سر گلدسته ي شماست
منصورشهرعشق توام، دارمن كجاست؟
اي شب شكن، اميرقلندر مرام مر
اي خرقه پوش خسته نفس، پيركوچه گرد
آقا تو آفتاب فروزان كوفه اي
شب ها هميشه فكر يتيمان كوفه اي
آهنگ گام هاي تو شور كليم ها
زيباترين سرود به گوش يتيم ها
امشب دوباره كيسه سر دوش مي بري
اي كاش از محله ي ما نيز بگذري
آقا شما چرا؟ به خدا بنده نوكرم
اين كيسه را اجازه بده من بياورم
ديدم تو را كه بر رخ ماهت نقاب بود
بر دور دست هاي تو جای طناب بود
در دست پينه دار تو فانوس ديده ام
در چشم خيس تان غم ناموس ديده ام
شاعر : وحید قاسمی
- سه شنبه
- 17
- اردیبهشت
- 1392
- ساعت
- 16:43
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
وحید قاسمی
ارسال دیدگاه