مرا به عالم زر بود با تو این میثاق
كه باشم از همه عالم فقط تو را مشتاق
هنوز خلق نگردیده بود آب و گلم
كه در حریم دلم بر تو ساختند رواق
ز بس به روی تو عاشق شدم نمی دانم
ز شوق وصل مرا می كشند یا به فراق
به شوق آن كه بیایی به دیدنم دم مرگ
در انتظار اجل سخت طاقتم شده طاق
به نامهٔ گنهم خط قرمزی بكشید
كه برد مهر علی در بهشتم از ارفاق
ز دست دشمنت ار آب سرد بستانم
هماره باد حمیم جهنمم به مذاق
ولایت تو از آن در دلم ولادت یافت
كه مُهر مهر تو را مادرم گرفت صداق
اگر ز مهر تو غفلت كنند اولادم
كنم به ناله و نفرین تمامشان را عاق
تو دست و چشم و زبان خدایی ای مولا
خدا گواست كه نبود به گفته ام اغراق
هزار بوسه به شمشیر و دست و بازویت
كه شیر خوانده تو را قادر علی الاطلاق
هنوز شیر ننوشیده چشم نگشوده
به یك تكان تو بگسست رشتهٔ قنداق
شنیده ام كه جهان را طلاق دادی تو
چگونه عقد نكردی و دادی اش سه طلاق
به دشمنان تو این كمترین عذاب بود
كه با حمیم جهنم كنند استنشاق
گدای كوی توام یا علی نگاهم كن
به دست بذل نمودی، ز چشم كن انفاق
از آن تخلص خود را نهاده ام "میثم"
كه اشتیاق توام بوده است سبك و سیاق
شاعر:غلامرضا سازگار
- چهارشنبه
- 18
- اردیبهشت
- 1392
- ساعت
- 15:16
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه