• جمعه 2 آذر 03


شعر بعثت حضرت رسول اكرم (بنــام خــدای جهــان یا محمّد )

1945
1

بنــام خــدای جهــان یا محمّد
بخوان یا محمّد! بخوان یا محمّد
بخــوان تــا بخواننــد پیوسته با تو
خـدا را زمین و زمان یا محمّد
بخـوان تــا بداننـد کون و مکان را
خدایـی بـوَد لامکان یا محمّد
بخوان تـا کـه برگِرد شمع وجودت
بگردند هفت‌آسمان یـا محمّد
تـو بگشـای لـب تـا
بروید مسیحا
چو گل از کویر جهان یا محمّد
بــرافروز تــا مردگــان را ببخشی
به هر دم دوصد بار جان یا محمّد
سحــاب کــرامت بپوش آسمان را
که عالم شود بوستان یا محمّد

تو نوحــی خلیلــی کلیمی مسیحی
تویی منجی انس و جان یا محمّد
تو برگــو، تو برگــو، هوالحق هوالهو
تو بگشا تو بگشا زبان یا محمّد
تو بخشــی بـه مظلـوم روح رهایی
تو گیری ز ظالم امان یا محمّد
تو بـا نــور دانش دهــی برخلایق
جمال خـدا را نشان یا محمّد
تو بـا دادِ خــود دادِ مستضعفان را
بگیری ز مستکبران یا محمّد
تــو در شــدّت دشمنـی دوستانه
دل از دست دشمن ستان یا محمّد
تـو چوپـان ایــن گلّه‌ای تا قیامت
تویی میر این کاروان یا محمّد
تو بـا ذوالفقــار علــی سرکشان را
به خاک مذلّت نشان یا محمّد
فنا مـی‌شود هــر چــه باشد به عالم
به جز تو، تویی جاودان یا محمّد
تبسّـم بــه سنـگ عدو زن اگر چند
شود از لبت خون روان یا محمّد
اگر ساحرت خوانـد دشمن، نرنجی
تو او را سوی ما بخوان یا محمّد
بخــوان تــا بخواننــد با تو خدا را
زن و مرد و پیر و جوان یا محمّد
تـو اعجــاز کــن بــا بیان فصیحت
تو پیغام ما را رسان یـا محمّد

ز ما داوری، رهبری از تو زیبد
همانــا پیـام‌آوری از تو زیبد

****

برافــروز بــا چهــرۀ عــالم‌آرا
ببین و بخوان و بگو حکم ما را
تمام جهان است کوه حــرایت
بگو ترک این تخته سنگ حرا را
بخــوان تا بخواننــد با تو خلایق
خدا را خدا را خــدا را خــدا را
تــو را برگزیدیـم ما، تا بکــوبی
ســر بولهب‌هــا و بوجـهل‌ها را
تو فرمان بده تا که بر فتح خیبر
گشاید علی دست خیبرگشا را
بتان را به دست علی سرنگون کن
ســوا کـن ز غیر خدا، ماسوا را
شود تــا درون همـه از خدا پر
برون از درون بشر کـن هوا را
به امّت بگو دل سرای الهی است
بگیرید از دیو نفْس ایـن سرا را
به شمشیر توحید از تن جدا کن
سر ظلم و بیداد و شرک و ریا را
به عزم تو بستیم جنّ و ملک را
مطیع تو کردیم ارض و سما را

زمین را ز فیض رسـالت صفــا ده

زمــان را بــه نــور نبــوّت بیارا
اگر خواهی آری به کف یا محمّد
دل خصــم و بیگانــه و آشنــا را
به مسکین تواضع، به سرکش تکبّر
به یــاران مروّت، به دشمن مـدارا
پیام رســای خــدا بــر لب توست
به عالم رسان ایــن پیــام رسا را
هم اکنون که حکم رسالت گرفتی
بــرای امامــت بخــوان مرتضا را
تو موسا و هارون، علی یا محمّد
پس از خود به هارون سپار این عصا را
اگــر فتنــه چـون اژدها سر برآرد
علـی مــی‌درد از هـم این اژدها را
علی، شهریاری که در عین قدرت
کشــد از ره مهــر، نــاز گـدا را

علــی روزه‌داری که با بذل نانش
مزیّــن کند سورۀ «هل اتی» را
علی رادمردی که با فرق خونین
به قاتــل کند بذل، سهم غذا را
علی قهـرمانی کـه با بذل تیغش
به دشمن دهد درس مهر و وفا را
علی آن امامی که داده خدایش
مقــام و جــلال همــه انبیا را
علی از ازل دست «میثم» گرفته
به او داده فرمــان مدح و ثنا را

که را زهره تا مدح مولا بگوید
مگـر ذات بـاری تعالی بگوید
 ********
شاعر : حاج غلامرضا سازگار

  • چهارشنبه
  • 18
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 16:27
  • نوشته شده توسط
  • feiz

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران