در زمین و آسمان ها بی نظیری عمه جان
زیر پایت کهکشان راه شیری عمه جان
حوریه ، إنسیه ، راضیه ، زکیه ، طاهره
عصمت اللهی وبا حق هم مسیری عمه جان
بر عوالم با نگاه خود حرارت میدهی
باعث ایجاد عشق گرمسیری عمه جان
تا تو را دارم کنار خود خیالم راحت است
بین طوفان حوادث دستگیری عمه جان
از نگاه نافذت دائم بصیرت می چکد
هم غیوری هم اصیلی هم بصیری عمه جان
چشمهایت مظهر والای آیات خداست
در دل هستی بشیرا و نذیری عمه جان
مردی و مردانگی با توست ای چادر به سر
بعد اربابم حسین نعم الأمیری عمه جان
دختر شیـرخـدا هستی و کـوثـر زاده ای
بی سبب نبود شما خیر کثیری عمه جان
دختری آیینه و آیینه دار مرتضی
دختری از صلب آقای غدیری عمه جان
زاده ی ام البنین پیش تو زانو میزند
می نشیند در برت چون سربه زیری عمه جان
گر حسین بن علی شاهنشه میخانه است
تو در این منظومه ی مستی وزیری عمه جان
محضر تو - بهتر از تاج سلیمان نبی ست
کار و کسب آبرومند فقیری عمه جان
بهترین کدبانوی حیدر پس از زهرا تویی
خانه داری کرده ای اندر صغیری عمه جان
"اسکتوا"یت در زمین گویا قیامت کرده است
ماده شیری گرچه در ظاهر اسیری عمه جان
چند خطی نذر چشمان تو "مدحت" گفته ام
شاعری بی دست و پایم می پذیری عمه جان ؟؟
شاعر: عليرضا خاكساري
- دوشنبه
- 23
- اردیبهشت
- 1392
- ساعت
- 16:53
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه