• جمعه 2 آذر 03


مدح حضرت زینب(س)(بالش شکسته بود ، پریدن نداشت که)

1583

 بالش شکسته بود ، پریدن نداشت که
آن زن که نای و پای دویدن نداشت که
 با کاروان خسته به سمت چه می دوید؟
 هر قدر می دوید رسیدن نداشت که!
 هر روز پر فراق ، پر از درد ، مثل شمع
 می سوخت لحظه لحظه و دیدن نداشت که
 آن چادری که کرد تیمم به خاک راه
 کی از سرش کشید؟ کشیدن نداشت که!
 هی ناله ، ناله ، ناله و فریاد و اشک و آه
 هی مویه ، مویه ، مویه ، شنیدن نداشت که!
 وقتی سر عزیز دلش روی نیزه رفت
 حتی توان جامه دریدن نداشت که.
 **
 آن زن نگفته های دلش را به شام گفت
 «آنجا که شهر ، گوش شنیدن نداشت که...»
***نیره قاسمی***
(گرمه)
 

  • سه شنبه
  • 24
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 12:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران