• جمعه 2 آذر 03


قصیده حضرت زینب(س)(ای یاد تو قد قامت «قول» ست و «قصیده»)

2387

 ای یاد تو قد قامت «قول» ست و «قصیده»
نام تو تجلّای عقیق ست و عقیده
عنوان تو نورست که از نور می‌آید
تصویر تو «ماه» ست که از «مِهر» دمیده
ای وصف تو دریا به کفِ دست گرفتن
ای دیدن رویِ تو «ملاقات دو دیده»
توفان به نگاه تو امان‌نامه گرفته
ای خشم تو زانوی زمین‌لرزه بریده
هنگام اذان ست و تو ناموس اذانی
نام تو بلندست در این عرش خمیده
مثل تو کسی جانب حق را نگرفته
مثل تو کسی «دار اَناالحق» نخریده
مثل تو کسی مَحرم اسرار نگشته
مثل تو کسی میوه‌ی ممنوعه نچیده
مثل تو کسی «دَم» نزد از «خونِ» سرِ نور
مثل تو کسی سر نزد از سمت سپیده
مثل تو کسی در جلووِ مرگ ناِستاد
مثل تو کسی پشتِ سرِ خون ندویده
در حادثه تنها سفرِ عشق، دمشق ست
بر جاده‌ی باران‌زده از خونِ چکیده
با قافله‌ای از سر و با پای برهنه
با روح پُر از آبله با جسم تکیده
يك سلسله كوه از كمر و ريشه مي‌انداخت
توفان بلايي كه به سمتِ تو وزيده
دل‌ها همه دستِ تو اسیرند و در این دشت
جان‌ها همه پایِ تو شهیدند، شهیده!
خون، ريخته در صحنه‌ي چشمان تو كه انگار
مَي ريخته در صحن مصلّاي سپيده
یک چلّه به اشک آمد و یک چلّه به خون خُفت
«چشمی که تو را دیده و چشمی که ندیده»
شامات غریبانه‌ی ما با تو سحر شد
در سینه‌ی ما دل به هواي تو تپیده
ای پاک‌تر از پاک‌تر از پاک‌تر از پاک
ای صبح‌تر از صبح‌تر از صبحِ رسیده
ما را چه به توفیق ملاقات تو خاتون!؟
با چشم، در آورده و با نای بریده
 شاعر: قادر طراوت پور
 

  • سه شنبه
  • 24
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 13:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران