اين چه غوغايى است كاندر ماسوا افتاده است
اين چه غوغايى است كاندر ماسوا افتاده است
لرزه بر عرش خدا زين ماجرا افتاده است
اين چه آشوبى است كز طوفان غم بار دگر
نوح با كشتى به گرداب بلا افتاده است
آتش نمروديان افتاده در جان خليل
كز شرارش آتشى بر جان ما افتاده است
گريه كن اى آسمان كز فرط غم در رود نيل
زين مصيبت از كف موسى عصا افتاده است
ناله كن اى دل كه از سوز دل و اشك مسيح
لرزه بر اركان عرش كبريا افتاده است
شهپر جبريل مى سوزد كه از بيداد خصم
آتشى در مهبط وحى خدا افتاده است
باغبان در خواب و گل در باغ و گلچين در كمين
بلبل شوريده از شور و نوا افتاده است
يا رسول الله برخيز و ببين كز ضرب در
پشت درب خانه زهرايت ز پا افتاده است
در بهار زندگى از يورش باد خزان
غنچه نشكفته اى از گل جدا افتاده است
(ژوليده نيشابورى)
- چهارشنبه
- 17
- فروردین
- 1390
- ساعت
- 14:46
- نوشته شده توسط
- مهدی نعمت نژاد
ارسال دیدگاه