• شنبه 8 اردیبهشت 03


شعر شهادت حضرت زینب(س)(رنگ غربت به سر موي سپيدم افتاد)

4841
1



رنگ غربت به سر موي سپيدم افتاد
ناله ي فاطمه را تا كه شنيدم افتاد
مثل زنهاي حرم آه كشيدم افتاد
من خودم شاهدِ او بودم و ديدم افتاد
سهم خود را به تمام تن او بُرد زمين
واي بر اهل حرم عرش خدا خورد زمين
تا كه افتاد به گودال سر و كار تنش
گرگ ها زوزه كشيدند كنار بدنش
همه با نيزه و شمشير جراحت زدنش
چكمه ها بود كه ميخورد به روي دهنش
در سراپاي تنش نيزه فرود آمده بود
اصلاً از نيزه حسيني بوجود آمده بود
 تيزي سنگ به پيشاني آقا نكشد
سر ِپيراهن او كار به دعوا نكشد
چكمه ات بر سر آن گونه بگو پا نكشد
چه كنم پنجه ي تو موي سرش را نكشد
با سر نيزه به اين سو و به آن سو نَبَرش
برنگردان بدنش را  ننشين بر كمرش
من كه گفتم نرو رفتي سر خود را دادي
پايِ اين سر نفس آخر خود را دادي
هر كه آمد كمي از پيكر خود را دادي
ساربان آمد و انگشتر خود را دادي
غارت يكنفر اي واي هزاران نفريد
يادگاريست فقط پيرهنش را نبريد

  • پنج شنبه
  • 26
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 14:4
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران