غريبه گان مُرُوَت حيا نمي كردند
ز هيچ گونه جنايت اِبا نمي كردند
غبار و گرد و اسيري نشست رويِ سرم
ز تند باد حوادث شكست بال و پرم
ستاره گان حرم را به ريسمان بستند
بگو ز جور ، زمين را به آسمان بستند
ميان آن همه لشگر چو بي كسم ديدند
به اشك بي كسي ام ناكسانه خنديدند
(حاج علي انساني)
- پنج شنبه
- 26
- اردیبهشت
- 1392
- ساعت
- 14:7
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه