روشن گرست ناله ی پشت شرارها
چون آفتاب، در همه ی روزگارها
روشن ترست از همه ی روزها شبش
شب دیدنی ست جلوه ی شب زنده دارها
خاك رهش بلند که شد "تربت"ش کنید
فرقی نمی کنند تراب نگارها
این ست معجزش که دمی معجزه نکرد
از هیچ خلق سر نزد این گونه کارها
این شانه را به هیچ نبی ای نداده اند
که بارها بلند شود زیر بارها
یک ذره از تلألؤ خورشید کم نشد
ذرّه کجا و جلوه ی پروردگارها
این دشت با اراده ی زینب اداره شد
در دست جبر اوست همه اختیارها
زینب سواره است، اگر چه پیاده است
این ها پیاده اند، همین ها، سوارها
وا کرده است فکر کنم بال خویش را
بیهوده نیست این همه گرد و غبارها
آهش تمام لشگریان را مچاله کرد
از او گرفته اند نَسَب ذوالفقارها
گیسو اگر شتاب کند گیر می کند
یعنی به نفع نیست همیشه فرارها
شاعر: علی اکبر لطیفیان
- پنج شنبه
- 26
- اردیبهشت
- 1392
- ساعت
- 14:26
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه