آن شب مدینه تشنه ی آب بقا بود
چشم انتظار ساغر قالوا بلی بود
آن شب شقایق قصد کوی یار می کرد
از خواب غفلت لاله را بیدار می کرد
آن شب سحر شعر گل مهتاب می خواند
از جلوه ی خورشید عالمتاب می خواند
آن شب فضا آکنده از شور و طرب بود
بین ملائک صحبت از ماه رجب بود
آن شب عروس فاطمه از دل دعا کرد
درمان دردش را تمنا از خدا کرد
آن شب رضا در خط تسلیم و رضا بود
در خط تسلیم خدا، لطف خدا بود
آن شب منادی دادِ عدل و داد می زد
بین زمین و آسمان فریاد می زد
کای اهل عالم مقصد و مقصود آمد
در کان هستی هر چه بود از جود آمد
آئینه ی ایزد نما آمد به دنیا
یعنی جواد بن الرضا آمد به دنیا
از بهر دیدارش ز جنت آدم آمد
نوح نبی از بهر خیر مقدم آمد
آمد خلیل بت شکن از کعبه سویش
تا شهد جان نوشد ز جام آبرویش
شاعر: ژولیدهي نیشابوری
- دوشنبه
- 30
- اردیبهشت
- 1392
- ساعت
- 14:28
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه