ز پشت پرده تا بی پرده یار من نمایان شد
ز شرم روی او خورشید اندر پرده پنهان شد
***
ولادت یافت اندر کعبه آن مولود مسعودی
که ذات پاک او مرآت ذات پاک یزدان شد
***
تجلّی کرد تا نور رُخَش اندر حریم حقّ
حرم ، حرمت گرفت و قبله گاه اهل ایمان شد
***
همان نوری که موسی دید اندر سینه ی سینا
مگر بار دگر در کعبه باز آن نور تابان شد
***
همانا کعبه آمد درشرف بالاتر از سینا
که آنجا نور او اینجا وجود او درخشان شد
***
زد از ملک عدم شاهی قدم درعالم هستی
که ملک هستی از یمن قدومش شاد و خندان شد
***
ندانم کیست این مولود امّا آن قدر دانم
که عقل دوربین در کنه ذاتش محو و حیران شد
***
چه مولودی که اندر مدرسش ادریس با لقمان
یکی شاگرد ابجد خوان یکی طفل دبستان شد
***
معلّم بر تمام انبیاء از آدم و عیسی
مقوّم بر تمام ماسوا از جن ّو انسان شد
***
خرد گفتا نبیند چشم ممکن روی واجب را
ز میلاد علی اندر جهان این مشکل آسان شد
***
گروهی ممکنش دانند و جمعی واجب امّا من
میان ممکن و واجب همه فکرم به پایان شد
***
که گر واجب چرا فرموده پیغمبر و لم یولد
اگر ممکن جرا یکتا چو یکتا ذات یزدان شد
***
اگر ممکن صفات واجبی در او چرا ظاهر
اگر ممکن چرا پیدا از او اسرار پنهان شد
***
که ناگه هاتف غیبی به گوش و دل سروشم زد
یکی راز نهانی از زبان عشق پّران شد
***
که ممکن نیست ممکن خواندن مرآت واجب را
ولی درصورت ممکن دراین عالم نمایان شد
***
وجودش گر نبودی واجب اندر عالم امکان
چرا علت وجود او شد و معلول امکان شد
***
چرا عاجز نباشد "ذاکر" از مدح وثنای او
که از حق "هل اتی "درمدح او نازل به قرآن شد
شاعر: عباس حسینی جوهری متخلص به "ذاکر"
- دوشنبه
- 30
- اردیبهشت
- 1392
- ساعت
- 16:31
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه