• جمعه 28 اردیبهشت 03


ولادت حضرت زینب(س)(آن شب كه گل از دامن مهتاب مى ریخت)

1984

آن شب كه گل از دامن مهتاب مى ریخت
شبنم به پاى نخل باور آب مى ریخت
آن شب كه غم آهنگ شادى ساز مى كرد
قفل اسارت را به گرمى باز مى كرد
آن شب كه ساقى بوسه بر پیمانه مى زد
گیسوى شب را بهر مستان شانه مى زد
آن شب كه بهر باغ دل غم لاله مى كاشت
در نیستان نینوانى ناله مى كاشت
آن شب شفق دیوان فتح نور مى خواند
بهر فلق شعر شب عاشور مى خواند
شهر مدینه طالب دیدار حق بود
چشم انتظار مطلع الفجر فلق بود
فطرس فراز آسمان ها بال مى زد
فریاد آزادى و استقلال مى زد
كاى اهل عالم در دیار شور و شادى
زد خیمه روز پنجم ماه جمادى
دیوان خلقت را خدا زیب و فرى داد
ساقى كوثر را ز كوثر كوثرى داد
شیر خدا را داد خالق ماده شیرى
قامت قیامت دختر روشن ضمیرى
جبریل بر ختم رسل پیغام مى داد
پیغام از پیروزى اسلام مى داد
مى گفت یا احمد شكوه باور آمد
بهر حسینت سینه چاك سنگر آمد  
بر خلق عالم نعمتى عظمى ست دختر
سوم گل و گل واژه زهراست دختر
دختر مگو چون همتى مردانه دارد
از آیه "قالوا بلا" پیمانه دارد
دختر مگو كه دختران را رهبر آمد
بى پرده گویم صبر را پیغمبر آمد
بر روى ما تا مهر رخشان در گشاید
در بردبارى مثل او مادر نزآید
از صبر او دین خدا پاینده گردد
هر مرده اى ز انفاس گرمش زنده گردد
ثابت قدم مانند او گیتى ندیده
زیرا خدا او را حسینى آفریده
در روز عاشورا كه روز آزمون است
او فارغ التحصیل آن دارالفنون است
قنداقه اش را تا كه پیغمبر گرفتى
صد بوسه از رخسارۀ او برگرفتى
در دست پیغمبر ز دیده اشك مى ریخت
كز اشك او از چهره او رشك مى ریخت
در دست باب تاج دارش گریه مى كرد
گویى كه از هجر نگارش گریه مى كرد
با گریه اش صلح حسن را زنده كرد او
چون غنچه بر روى حسینش خنده كرد او
یعنى تو را جان برادر خواهر آمد
خواهر نه تنها یاور و همسنگر آمد
شاعر:جواد محمد زمانی

  • چهارشنبه
  • 1
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 13:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران