سیده جان بر لبم – خواهر تو زینبم (2
کجائی ای دلبرم ، بیا بیا در برم یار مسیحا نفس ، شد نفس آخرم
رسیده جان بر لبم – خواهر تو زینبم (2)
کشیدم از سینه آه بیا تو ای قرص ماه تا که بیائی حسین ، مانده دو چشمم به راه
رسیده جان بر لبم – خواهر تو زینبم (2)
غریب دور از وطن دلبر و دلدار من بیا تو ای بی کفن ، جسم مرا کن کفن
با دل بشکسته ام بار سفر بسته ام خدا نگهدارت ای نماز بنشسته ام
رسیده جان بر لبم – خواهر تو زینبم (2)
ای همة حاصلم ، نشسته غم بر دلم عاقبت ای تشنه لب ، داغ تو شد قاتلم
ز دیده دُر سفته ام بحال آشفته ام میان هر کوچه من حسین حسین گفته ام
رسیده جان بر لبم – خواهر تو زینبم (2)
غم شده پابست من ، می روم ای هست من کسی نبندد دگر به ریسمان دست من
این من و این بسترم این من و خاکسترم داغ تو آتش زند تا به صف محشرم
رسیده جان بر لبم – خواهر تو زینبم (2)
- چهارشنبه
- 1
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 16:9
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه