• چهارشنبه 16 آبان 03


مصائب حضرت زینب(س)(خواند تا آخر تمام قصه‌های صبر را)

2116
1

خواند تا آخر تمام قصه‌های صبر را
تا شنید از حلق پیغمبر صدای صبر را
دخترک می‌دید آتش، درد پهلو، میخ در
بغض بابا، دست بسته، انتهای صبر را
در ره حفظ ولایت کرده ثابت بر همه
ردِّ خون سینه‌ی زهرا، وفای صبر را
مردِ تنها، استخوانِ در گلو، زخم زبان
چاهِ نخلستان شنیده ناله‌های صبر را
آسمانِ شهر کوفه چشم‌هایت را ببند
تا نبینی فرقِ از کینه دو تای صبر را
خون جگر شد از جفای همرهان، مردی غریب
تا که بیرون ریخت آخر، پاره‌های صبر را
رازدارِ این همه رنج و مصیبت خواهری است
کاین چنین تفسیر کرده هل اتای صبر را
یک زن و صد داغ پی در پی، چه کردی کز ادب
بارها بر خود خریدی مرحبای صبر را
آخرین برگ از کتاب داستان درد تو
فصل‌هایی تازه دارد ماجرای صبر را
کاروان می‌برد سوی مسلخِ پروانه‌ها
با تو صدها بلبل درد آشنای صبر را
یاسمن از تشنگی پژمرد در باغِ حرم
العطش بیتاب کرده، کربلای صبر را
***   
از کنار نهر علقم، بین صحرای عطش
می‌شنیدی ناله‌ی ادرک اخای صبر را
«پیکرِ خورشید در سیلابِ خون افتاده بود»
روی نی دیدی سرِ از تن جدای صبر را
بر جراحات شقایق مرحمی پیدا کنید
شعله‌ها سوزانده گیسوی رهای صبر را
ریگ‌های داغِ این صحرا گواهی می‌دهد
هیچ کس جز تو نفهمیده صفای صبر را
ای پناه گریه‌های کودکانِ بیقرار
ارغوانی کرده‌ای سر تا به پای صبر را
داغ روی داغ بانو! در تو ظاهر کرده است
گوشه‌ی زندان کوفه، انحنای صبر را
از نفس‌هایت شمیم سوزِ زهرا می‌رسد
آهِ تو پر کرده در عالم هوای صبر را
آفتابی بر سر نیزه تماشا می‌کند
پشت سکّان هدایت، ناخدای صبر را
پایه‌های ظلم عالم ریخت بر هم تا شنید
از گلوی خسته، فریاد رسای صبر را
چشم‌های بیقرارت غیر زیبایی ندید
چون خدا پرداخت کرده خون‌بهای صبر را
می‌شناسند از ازل در عالم بالا تو را
تا ابد مدیون خود کردی بقای صبر را
شاعر:هادی ملک پور

  • پنج شنبه
  • 2
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 13:3
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران