چون سایه در کنار خدا ایستاده بود
مثل فرشته بال و پرش را گشاده بود
بی رنگ بود چادر خاکستریش اگر
چادرنماز کهنه ی او رنگ داده بود
شمشیر کُند، توی گلویش رسوب کرد
یک عمر، بین هق هق سرخش براده بود
جان داد پای پیکر سردار سربلند
تا روز مرگ، گردن او اوفتاده بود
هشتاد و چار قافیه و هیجده رجوع
ترجیع بند او چقدر فوق العاده بود
جایی قدم گذاشت که خورشید بود و بس
جایی که ردپای خودش بود و هیچکس.
شاعر:حامد اهور
- پنج شنبه
- 2
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 15:12
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه