اگر صبح قیامت را شبی هست آنشب است امشب
طبیب از من ملول و جان زحسرت بر لب است امشب
فلک ، از دور ناهنجار خود لختی عنان برکش
شکایتهای گوناگون مرا با کوکب است امشب
برادر جان یکی سر بر کن از خواب و تماشا کن
که زینب بی تو چون در ذکر یا رب یارب است امشب
جهان پر انقلاب و من غریب ایندشت پروحشت
تو در خواب خوش و بیمار در تاب و تب است امشب
سرت مهمان خولی و تنت با ساربان همدم
مرا با هر دو اندر دل هزاران مطلب است امشب
بگو با ساربان امشب نبندد محمل لیلا
ز زلف عارض اکبر قمر در عقرب است امشب
صبا از من بزهرا گو ، بیا شام غریبان بین
که گریان دیدة دشمن بحال زینب است امشب
نیز تبریزی
- شنبه
- 4
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 15:6
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه