• جمعه 2 آذر 03


شعر شهادت امام موسی کاظم(ع)(آنقدر بی رمق شده بودی که جز عبا)

2258

 آنقدر بی رمق شده بودی که جز عبا
پیدا نبود از تو به هنگام سجده ها
زندان به حال و روز تو هر روز گریه کرد
شد با کنایه روزه ی هر روزه ی تو  وا
بدکاره را عباده تو سر به راه کرد
خوب است با عنایت تو ختم کار ما
مأمور ظالم از غم تو غصِّه دار شد
سنگ است سینه ای که نسوزد در این عزا
جا شد به روی لنگه دری پیکری ضعیف
خواندند مثل بی بیِّ ما خارجی تو را
جسم تو هفت بار کفن پوش شد ولی
ای بی کفن حسین من ای وای کربلا
تو روی دوش شیعه و ارباب روی خاک
سر روی نیزه و بدنش زیر دست و پا
همناله با رضا و کریمه زبان گرفت
در عرش فاطمه که بیا یوسفم بیا
 شاعر: حسين ايماني

 

  • شنبه
  • 4
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 16:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران