نکته: با درج این مطلب تعداد اشعار سایت امام هشت به 14000 شعر رسید
برای گفتن از داغ تو زمان بس نیست
برای شرح غمت قامت کمان بس نیست
خدا کند که بمیرم به پای نیزه تو
چقدر طعنه شنیدم از این وآن؛ بس نیست؟!
چقدر کوچه به کوچه تمسخرم کردند
ز صبح تا دم مغرب، دم اذان، بس نیست؟
غرور طفل تو را سنگ ها نشانه گرفت
مگر تعارف آن لقمه های نان بس نیست؟
به سوی بزم شرابی سر تو را بردند
گمان که مجلس کوفه برایمان بس نیست
به روی صورت پاکت شراب هم می ریخت
مگر اهانت با چوب خیزران بس نیست؟
به روی زخم لبت میزد و مرا می کشت
نگو که ضربه سر نیزه ی سنان بس نیست
چقدر صبر کنم قتل صبر تو کافیست
هزار دفعه دهم از غم تو جان بس نیست
********
شاعر: محسن حنیفی
منبع: بیپلاک
- یکشنبه
- 5
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 18:39
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
ارسال دیدگاه