در عزايت اين دل ديوانه مى سوزد هنوز
در عزايت اين دل ديوانه مى سوزد هنوز
شمع، خاموش ست و اين پروانه مى سوزد هنوز
در ميان سينه، قلب داغدار شيعيان
از براى محسن دُردانه، مى سوزد هنوز
ناله جانسوز زهرا مى رسد هردم به گوش
از شرارش اين دل ديوانه مى سوزد هنوز
مرغ خونين بال و پر را، زآشيان صيّاد برد
در ميان شعله ها، كاشانه مى سوزد هنوز
زآن شرر كاندر گلستان ولا افروختند
گل فتاد از شاخه و، گلخانه مى سوزد هنوز
در غم زهرا ز سوز آشنا كم گو «فراز»!
در عزاى فاطمه، بيگانه مى سوزد هنوز
(سيد تقى قريشى «فراز»)
- چهارشنبه
- 17
- فروردین
- 1390
- ساعت
- 16:5
- نوشته شده توسط
- مهدی نعمت نژاد
ارسال دیدگاه