• دوشنبه 3 دی 03


مدح و ولادت امام موسی کاظم(اگر بر آید چو مرغى ز پیکر خسته ‏ام پر)

3027
2

اگر بر آید چو مرغى ز پیکر خسته ‏ام پر
پرم سوى بارگاهى که باشد از عرش برتر
به بارگاهى که در آن، هزار موسى بن عمران
براى خدمت کند رو، به عرض حاجت زند در
به بارگاهى که یوسف گرفته دست توسل
بر آستانى که آن را گرفته یعقوب در بر
خلیل را کعبه ى جان، ذبیح را قبله ى دل
مسیح را بیت اقصى، کلیم را طور دیگر
زار داوود آنجا زبور برگرفته بر کف
هزار عیسى بن مریم نهاده انجیل بر سر
بریز هست خود از کف، بر آر نعلین از پا
بیا چو موسى بن عمران به طور موسى بن جعفر
امام ملک ولایت، چراغ راه هدایت
محیط جود و عنایت، چراغ و چشم پیمبر
امام کلّ اعاظم که کنیه ى اوست کاظم
نظام را گشته ناظم، سپهر را بوده محور
حدیث خلق خصالش، حکایت خلق احمد
کلامى از کظم غیظش، روایت عفو داور
مقام والاى او بین، نیا و ابناى او بین
هم اوست شش بحر را دُر، هم اویَم هفت گوهر
ثناى او روح قرآن، ولاى او کل ایمان
نداى او حکم احمد، عطاى او جود حیدر  
عجب نه گر ابن یقطین، به پاى جمالش افتد
جمال، جمّال او را ز جان ببوسد مکرّر
پیامى از اوست کافى که روح صد بشر حافى
ز چنگ دیو هوس‏ها زند به سوى خداپر
درود بر خاندانش، سلام بر دود مانش
تمامى دوستانش هماره تا صبح محشر
به حبس در بسته طورش، به ازدواج افلاک نورش
چه غم اگر خصم کورش، ندارد این نور باور
نیاز آرد نیازش، نماز آرد نمازش
شرار سوز و گدازش، گذشته از چرخ اخضر
صبا بیاور غبارى ز دامن کاظمین
مگو کنم از شمیمش مشام جان را معطر
دلم بود زائر او، نشسته بر حائر او
مزار او راگرفته، چون جان پاکیزه در بر
زحبس در بسته بخشد به خلق عالم رهایى
به قعر زندان نهد پا ز اوج گردون فراتر
تمام خلقت همیشه کنار خوان عطایش
وجود هستى هماره به بحر وجودش شناور
شاعر:رضا رسول زاده

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 12:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران