چه صبح صادقی ، انگار آفتاب رسیده
مدینه خشک شده ، ناگهان به آب رسیده
پیمبران همه انگور های روشن باغ اند
چگونه است که این مرتبه شراب رسیده ؟
پیمبران اولوالعزم گفته اند پیاپی
از این رسول که با آخرین کتاب رسیده
هلا جماعت مکه ! چقدر سنگ پرستی ؟
میان سنگ و خدا وقت انتخاب رسیده
تبر به دست شوید و تبر به دست بجوشید
تبر به دست بمانید ، انقلاب رسیده
به موبدان و انوشیروان چه سخت گذشته
معبران چه بگویند ، وقت خواب رسیده
سوال کرد چگونه تو را بزرگ بخوانم
از آسمان و زمین ناگهان جواب رسیده :
بخوان به نام خدایی که آفریده جهان را
برای خلقت خورشید برگزیده جهان را
رسیده آن که براند ستمگران عرب را
که خطبه هاش پریشان کند سران عرب را
تولدش به حسادت کشیده است پیاپی
حضور آمنه در جمع مادران عرب را
رسیده زمزمه باشد ، رسیده خاتمه باشد
مسیح و نوح و جمیع پیمبران عرب را
کسی که نور وجودش به سجده می کشد امشب
بدون معجزه ، یکباره ساحران عرب را
به یمن مقدمش آن روز جبرئیل سروده
در آسمان به ستایش کبوتران عرب را
کسی که آمده بی شک نجات می دهد از مرگ
میان خیل خرافات دختران عرب را
کسی که آمده دریاست ، اهل راز و نیاز است
کسی که آمده دلواپس اذان و نماز است
اگر چه مثل بشر اهل آب و خاک زمین است
تمام عرش چو انگشترند و او چو نگین است
پیمبران همه چون اخترند ، اوست که ماه است
که اختران همه خوب اند و ماه خوب ترین است
چه آشیانه ی پاکی ست ، خوش به حال خدیجه
که هم مسیر شده با محمدی که امین است
خدیجه دین و دلش را به آفتاب سپرده
شکوه عقل همین جا ، کمال عشق همین است
نماز پشت سر آفتاب خوانده همیشه
کسی که بیعت اول ، کسی که بانوی دین است
چه قدر لحظه ی نابی ست ، در مسیر رهایی
کنار حضرت خورشید در بهشت برین است
برای وصف خدیجه همین بس است بگویند
که مادر است که با فاطمه همیشه عجین است
تو بنده ای و نیازی به مهره ی یمنی نیست
هنوز مکه بمان وقت سوره ی مدنی نیست
از آسمان به لب مرد می رسد کلماتی
چه با شکوه پیامی ، چه دل نشین جملاتی
اگر چه کوه حرا مثل مکه اهل کویر است
چکیده قطره ی اشکی ، رسیده آب حیاتی
به آن دو دیده ی لرزان رسیده نور نبوت
رسیده است به صحرا ، چه دجله ای ، چه فراتی
برای دیدن خورشید در حوالی مکه
مقدر است بیابان بنا کند عرفاتی
به قدر وصف کمالش ، به قدر حسن جمالش
نگفته اند نشانی ، نیامده ست صفاتی
نفس بکش که وجود تو نعمت است در این خاک
که هم ممد حیاتی و هم مفرح ذاتی
برای گفتن از تو چقدر وام بگیرم
همین بس است بگویم سلامی و صلواتی
همیشه " ماه فروماند از جمال محمد "
همیشه " سرو نباشد به اعتدال محمد"
" امیر علی سلیمانی "
- دوشنبه
- 6
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 16:11
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه