• پنج شنبه 13 اردیبهشت 03


شعر عید مبعث(مكه امشب غرق شوري ديگر است)

1844

 

مكه امشب غرق شوري ديگر است
آسمان روشن ز نوري ديگراست
شب بود آبستن رازي بزرگ
در حجاب مكه اعجازي بزرگ
سر به سوي كوه و صحرا مي كشد
انتظار صبح فردا مي كشد
پاي تا سر شوق و سر تاپا نگاه
شاهد مردي كه مي آيد ز راه
شاهد مردي كه خود رهبر شده است
او امين بودست پيغمبر شده است
راد مردي كو بود خيرُ الورا
آفتابي كه بتابد از حرا
ساحت غار حرا عرش نماز
گلشن بشكفتن گلهاي راز
محفل اُنس خليلي ديگر است
گو حبيب،او از خليل اولي تر است
چون شود گرم مناجات و دعا
گم شود در جذبه عشق خدا
آيدش در جلوه نور كردگار
وز ميان نور بانگي آشكار
كي محمد اي رسول ما بخوان
خيزو باسم رَبك الاعلي بخوان
تو رسول استي و قرآنت كتاب
انبيا چون انجم و تو آفتاب
كن سخن آغاز از ربِّ الفلق
آنكه انسات آفريده از علق
آن ندا وحي و منادي جبرئيل
پيك پيغام خليلي بر خليل
احمد اُمّي لقب لب باز كرد
با منادي هم ندا آواز كرد
روح عالم جان گرفت از جان وحي
شد دهانش چشمه جوشان وحي
صبح رويش مطلعُ الانوار شد
سينه او مخزن الاسرار شد
در حرا فرمان حرّيت گرفت
وز خدا تاج عبوديّت گرفت
بنده حق محرم در گاه شد
ابن عبدالله ، عبدالله شد
از عبادت با خدا همراز گشت
در ميان انبياء ممتاز گشت
بهترين وصفش كمال بندگي است
چون محمد ذات حق را بنده كيست
اي محمد اي بزرگ رهبران
عقل اوّل آخر پيغمبران
اي رخت در محفل توحيد شمع
حسن و لطفت و عدل و رحمت در تو جمع
ناسخ هر دين و آئين دين توست
وحي منزل گفته و فرمان تو
اي وجودت رحمةاللعالمين
فيض عامت شامل مستضعفين
بخش عزّت امت اسلام را
سر فرازي بخش خاص و عام را
بر مؤيد كن نظر اي فيض عام
تا نلغزد پايش از خط امام
***

  • سه شنبه
  • 7
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 4:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران