نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد
***
به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد
به صدر مصطبه ام می نشاند اکنون دوست گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد
***
طربسرای محبت کنون شود معمور که طاق ابروی یار منش مهندس شد
لب از ترشح می پاک کن برای خدا که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
کرشمه تو شرابی به عارفان پیمود که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد
چو زر عزیز وجودست شعر من آری قبول دولتیان کیمیای این مس شد
خیال آب خضر بست و جام کیخسرو به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد
ز راه میکده یاران عنان بگردانید چرا که حافظ از این راه برفت و مفلس شد
----------------------------------
- سه شنبه
- 7
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 6:1
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه