خانه ای که سردر آن جای چوب پرچم است
چارچوبش تکیه گاه بانویی قامت خم است
هم چو سلمان اندرونی رفتن این خانه ها
رزق هرکس نیست حرف محرم و نامحرم است
خرج روضه گرفتن از جگر ها می رسد
نوکری با خون دل خوردن همیشه توأم است
اینکه ما نوکر شدیم از ربنای مادر است
مثل عیسی که عروجش از دعای مریم است
دست من که نیست نامت گریه در می آورد
کار خورشید است اینکه روی هر گل شبنم است
یا حسین سینه زن جانم حسین فاطمه است
در قرار سینه زنها پاسخ دم یا دم است
خوب و بد را می خرند این است رسم کربلا
تلخی چای عراق و شهد شکر با هم است
دست از این دامن کشیدن تیرگی می آورد
خوش به حال آنکه چنگ التماسش محکم است
- سه شنبه
- 7
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 6:47
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه