• پنج شنبه 1 آذر 03


ولادت حضرت عباس(ع)(بندگی را نه به دل حد و حسابی دارم)

1648



بندگی را نه به دل حد و حسابی دارم
زندگی را به نظر مثل حبابی دارم
هر طرف می نگرم روی حبیبم بینم
با خداوند دل خویش خطابی دارم
بهترین لحظه من وقت مناجات من است
او گواه است عجب چشم پر آبی دارم
دفتر دل چو کنم باز به درگاه حبیب
هر ورق با دل محبوب کتابی دارم
عبد صالح شدنم خارق عادت نبود
بر در درگه این ملک رقابی دارم
طاعتم حول حسین است و خدا می داند
نه غم دوزخ و نه حرص ثوابی دارم
در دلم بود اگر یاری دلبر نکنم
محضر حضرت زهرا چه جوابی دارم
با خود این گونه بگویم شب و روز چو منی
بی حسین است که هر گونه عذابی دارم
من که مشهور در این دهر به خیر الناسم
من گرفتار گل فاطمه ام، عباسم
گر چه از روز ازل آل عبا را دیدم
دیده وا کردم و رخسار خدا را دیدم
من که از دامن ارباب تکامل دارم
پیش از واقعه یک یک شهدا را دیدم
بس که مجنون سراپای گل لیلایم
می توان گفت رسول دو سرا را دیدم
پایتخت پدرم آینه ی دق می شد
هر زمان قافله دار اسرا را دیدم
سال ها هست که محو وجنات حسنم
دوره ی غربت او درد و بلا را دیدم
هر طرف عاشق و حیران حسینم بودم
در مسیرش همه جا کرب و بلا را دیدم
بس که از دست و سرم لعل لبش بوسه گرفت
در نگاه پدرم روز وفا را دیدم
قصه ی کوچه مرا سخت عبوسم می کرد
بارها حکمت این صبر خدا را دیدم
من که معروف به این دشمنی خناسم
من گرفتار گل فاطمه ام، عباسم
پیش هر قافله سالار جماعت باید
وقت یاری شدن یار شجاعت باید
لحظه ی خطبه ی دلدار سکوت است ادب
وز سخن گفتن بسیار قناعت باید
چون که در محضر ارباب شرفیاب شدید
فارق از روز و شب و لحظه و ساعت باید
لا جرم وقت مواسات قناعت خوش نیست
روز ایثار فزون تر ز بضاعت باید
ادب و معرفت و حکمت و آقایی من
همه این بود که از یار اطاعت باید
بگذر از دست و سر و جان که سبک بال شوی
محشر آن جاست که اسباب شفاعت باید
من که در باغ گل یاس چنین حساسم
من گرفتار گل فاطمه ام، عباسم
ساغر کیست که برخواست به امداد عطش
 ساقی آن است که شد کشته ی فریاد عطش
مشک آن است که از غصه گریبان بدرد
ساقی آن است لب آب کند یاد عطش
ادبم را به حرم خوب نشان خواهم داد
ترک اولی نکنم در بر اولاد عطش
تا بدانند که شرمنده ی طفلان ماندم
دیده سازم هدف نیزه ی صیاد عطش
بعد از این آب فرات است گل آلود ز شرم
که نبوسید لب و حنجر نوزاد عطش
بنویسید به هر سر در سقاخانه
آب آزاد نشد، تشنه شد آزاد عطش
من که در روضه ی شش ماهه پر از احساسم
من گرفتار گل فاطمه ام، عباسم
شاعر:محمود ژولیده

  • پنج شنبه
  • 9
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 6:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران