• جمعه 2 آذر 03


ولادت حضرت عباس(ع)(ماه عشق است ماه عشاق است)

2577



ماه عشق است ماه عشاق است
ماه دل های مست و مشتاق است
درِ میخانه‌ی کرم شد باز
الدخیل، این حریمِ رزاق است
ریزه خوارش فقط نه اهل زمین
جرعه نوشش تمام آفاق است
بی حساب است فضل این ساقی
شب جود و سخا و انفاق است
بین دل های بیدلان امشب
با سر زلف یار میثاق است
شب زلف مجعدش «والّیل»
صبح چشمش به عالم اشراق است
«قبره فی قلوب من والاه»
حرمش قبله گاه عشاق است
ماه شعبان رسید! ماه سه ماه
کربلا می رویم! بسم الله
السلام ای پناه مُلک و مکان
در ید قدرتت عنان جهان
رفته قنداقه ات به عرش خدا
تشنۀ پای بوسی‌ات همگان
در طوافت قیامتی شده است
می ‌رسد هر فرشته با هیجان
پَر قنداقة تو می‌ بخشد
پر و بالی به فطرسِ نگران
از سر زلف عنبر افشانت
سدرة المنتهی گرفته ضمان
عطر و بوی ملیح پیرهنت
مانده در خاطر نسیم جنان
بوسه می چیند از لب تو رسول
رحمت واسعه گشوده دهان
از سر انگشت پاک مصطفوی
 جرعه جرعه بنوش شیرۀ جان
خواند جدت «حسینُ منّی» را
«وَ أنا مِن حسین» را تو بخوان
با تو جود و شجاعت نبوی‌ست
ای شکوه حماسه های عیان
در نمازت شبیه فاطمه ای
بین میدان علی ست جلوه کنان
چشم‌های تو مرز خوف و رجاست
قَهر و مِهر تو آتش است و امان
رحمت محض! یا ابا الأیتام
پدری کن برای عالمیان
ای که آقائی تو بی حد است
باز ما را به کربلا برسان
شب جمعه شمیم سیب حرم
منتشر می شود کران به کران
روضه هایت بهشت اهل ولاست
چشم ما چشمه های کوثر آن
«وَ مِنَ الماءِ کُلُّ شَیءٍ حَیّ»
اشک ها از غمت همیشه روان
السلام ای شهید روز دهم
السلام ای امام تشنه لبان
تا ابد در فراز پرچم توست
خون سرخت همیشه در جَرَیان
کربلای تو از ازل بوده‌
مبدأ حرکت زمین و زمان
شب سوم رسیده‌ای، ای ماه!
السلام علیک ثارالله  
السلام ای نگین عرش برین
ماه بالا بلندِ ام بنین
گره از گیسوان خود مگشا
هر سر موی توست حبل متین
جذبه های نگاه هاشمی ات
ماه را می کشد به سوی زمین
عبد صالح! مواسی لله!
پدر فضل! روح حق و یقین
به حضورت گشوده دست، فلک
به قدوم تو سوده عرش، جبین
وقت هوهوی ذوالفقار علی ست
به روی مرکب حماسه نشین
می شود با اشارۀ‌ تو دو نیم
هر کسی آید از یسار و یمین
زینبت «إن یکاد» می خواند
آسمان محو هیبت تو! ببین
کاشف الکرب اهل بیت نبی!
بازوان تواند حصن حصین
ماه من بازوی رشید تو را
که برافراشته است بیرق دین
زده بوسه علی به گریه چنان
بوسه ها چید از آن حسین چنین
نقش باب الحوائجی داری
به روی بازویت شبیه نگین
سائلان تو بی شمارند و.
گوشه چشمی به ما! بس است همین
شب جود و کرامت و بذل است
شب چارم شب اباالفضل است
السلام ای حقیقت جاری
روح تقوا و زهد بیداری
سید السّاجدین شهر رسول
عبد مسکین حضرت باری
روزهایت مجاهدت، ایثار
نیمه شب هات بخشش و یاری
در مناجاتت ای صحیفۀ نور
آیه آیه زبور می باری
همه مجذوب ربنای تواند
محو این سیر و این سبکباری
گوش کن این صدای داوود است
که به شوق تو می شود قاری
پا برهنه به حجّ که می آیی
کعبه را هم به وجد می آری
در شکوه و حماسه بی مثلی
خطبه هایت زبانزدند آری
واژه های تو تیغ برّانند
ثانی حیدری و کراری
شام و کوفه به لرزه افتادند
سرنگون پایۀ ستمکاری
در مصاف تو سهم دشمن دون
چیست غیر از مذلت و خواری
وارث عزت و سخای حسین
ای که بعد از عمو، علمداری
به محبان خود نظر فرما
بیشتر موقع گرفتاری
رو سیاهی من گذشت از حدّ
تو برایم مگر کُنی کاری
در نماز شبت دعایم کن
تو عزیزی تو آبروداری
دلم از بند هر غم آزاد است
شافع من امام سجاد است
شد روا حاجت همه، ما! نه
کربلا شد نصیب ما یا نه؟
رزق شش‌گوشه می‌ دهند امشب
کِی شنیده گدا ز آقا: نه
کربلا رفته در شب جمعه
می شناسد مگر سر از پا؟ نه
کربلا می روی بخوان روضه
روضه های جوان لیلا، نه
زخم ها التیام پیدا کرد
زخم فرق دوتای سقا، نه
التیامِ دمادمِ سیلی
می دهد فرصت تماشا؟ نه
از شب خیزران مگر مانده
لب و دندان برای بابا؟ نه
زینب است و نوای جان کاهش
ذکر أین بقیة اللهش
شاعر:یوسف رحیمی

  • پنج شنبه
  • 9
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 6:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران