• دوشنبه 3 دی 03


مدح و ولادت امام سجاد(ع)(تا دل غم زده از هجر به فریاد آمد)

1557
1



تا دل غم زده از هجر به فریاد آمد
نوری از سینهٴ جانسوز به امداد آمد
عشق مشغول ثناخوانی اربابش بود
خبر از آمدن سید الاوتاد آمد
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب ناب که با مژده میلاد آمد
طلب مغفرت از کوی خدا میکردم
بخشش دست کریمانهٴ سجاد آمد
به تماشای حرم باغ بهشت آمده بود
که از آن باغ جنان شاخه شمشاد آمد
گرد او حور و ملک شاد به هم می‌گفتند
که در این ماه نبی افضل اعیاد آمد
حرم سبط نبی عاطفه باران شده بود
گوئیا فاطمه هم دیدن نوزاد آمد
خنده از خندهٴ ارباب ندیدم خوشتر
که در آغوش پدر زینب عبّاد آمد
تابش نور امامت ز جمالش پیداست
به حسین ابن علی افضل اولاد آمد
تا در آن لحظه به هم چشم دو رهبر وا شد
افق قافله کرب و بلا پیدا شد
ای همه عمر و همه روز و شبت عرفانی
وی که از بیم خدا سجدهٴ تو طولانی
تو همان ناطق قرآنی و قرآن صامت
همه دم بر لب تو زمزمهٴ قرآنی
این صحیفه است زبور تو و اخت القرآن
خطبه‌های تو گواه سخن طوفانی
بنده آزاد مکن، ما همه در بند توایم
گول نعمت نخورد بنده رود مهمانی
عرب از دودهٴ تو فخر به عالم دارد
عجم از تیره تو شد نسبش رحمانی
مادر توست پس از فاطمه ام السُعداء
پدرت یثربی و مادر تو ایرانی
شهربانو که به او فاطمه فرمود عروس
دومین ام الائمه ست همین ایرانی
هر کسی راه به درگاه که پیدا نکند
مام پاکیزهٴ تو داشت عجب ایمانی
نوه حیدر کرار که ایرانی شد
کشور ما شده از اصل و نسب ربانی
کشور ما که به فامیلی تان مفتخر است
خاک این خطه به درگاه رضا معتبر است  
نه فقط سلطنت عشق تو محدود مجاز
که دو عالم به تولای تو باشد ممتاز
دو جهان صنعت دستان کریمانهٴ توست
ما تهی دست و به دستان تو داریم نیاز
ای تبری ز عدوی تو همه شرط عمل
وی تولای تو امضای قبولی نماز
یونس از ترک ولای تو به ظلمت محبوس
ماهی از بحر به لبیک تو دارد آواز
مرغ خوش لهجه ز شیدایی تو می خواند
نفس باد صبا از تو کند عشوهٴ ناز
ابر و باد و مه و خورشید به فرمان تواند
بارش ابر به دستور تو برگردد باز
نه ملک هستی و طاووس نه داری پر و بال
لیک هرگاه بخواهی بنمایی پرواز
نه زمان مانع فرمان تو باشد نه مکان
گُل ز تصویر درآری چو کنی دست دراز
این همه نصّ امامت به نهان است و عیان
چه نیاز است که تکرار نمایی اعجاز
گِل ما ساخته نور اضافات شماست
دل ما منبع سرشار افاضات شماست
آسمان بی نفس گرم تو احیا نشود
 عرش و کرسی و فلک جز به تو برپا نشود
قلم و لوح به دستان تو عادت دارند
حکم جبریل ملک جز به تو امضا نشود
پسر فاطمه‌ای، تا تو نخواهی هرگز
پسر مریم عمران که مسیحا نشود
ای عبادات تو مصداق عبادات علی
بی عبادات تو محراب مصلا نشود
سوز دل اشک سحر حال مناجات ز توست
سفره ذکر دعا بی تو مهیا نشود
اولین روضه، پس از کرب و بلا کار تو بود
پرچم روضه که بی اذن تو برپا نشود
تا چهل سال فقط کار تو گرییدن بود
 نهضت سرخ به جز اشک تو ابقا نشود
شام از خطبهٴ غرای تو شد شام خراب
غل و زنجیر که مانع به تولا نشود
پیشمرگ تو علی اکبر و عباس تواند
بی علمداری تو قافله برجا نشود
زینب آمادهٴ فرمانبری حضرت توست
دولت مهدی زهرا ثمر نهضت توست
شاعر:محمود ژولیده

  • پنج شنبه
  • 9
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 16:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران